پروژه “آوان“با این پرسش آغاز میشود، چگونه میتوان ایده خانه را در یک آپارتمان میان بافتی محقق کرد؟
در خوانش مفهوم خانه، آن را بستری برای روایت کردن داستان زندگی تعریف کردیم، مکانی که افراد داستانهای خود را میسازند و روایت میکنند. این نگاه، کاربر را از مصرف کننده فضای سکونت، به عنصر تعیین کننده و تأثیر گذار بدل میکند. کاربر در تعامل دائم با محیط سکونت به آن شکل میدهد و از آن تأثیر میگیرد.
معماری در این بین در تلاش است که حداکثر ظرفیت ممکن برای تحقق این امر را فراهم نماید. ایجاد تنوع و تکثر در سکانس بندیهای فضایی، انعطافپذیری، شناوری و عدم قطعیت در تعریف فضا، خاصیتهایی است که میتواند این امکان را فراهم کند. تعریف عرصههای بینابینی در مرز درون و بیرون نیز به ارتقا این کیفیت کمک میکند.
در خوانش آپارتمان، به عنوان گونه متداول مسکن شهری، آن را ساختاری متشکل از همنشینی چند واحد سکونتی دیدیم. این ساختار، به واسطه کف و سقف مشترک بین واحدها، قطعیت مرزهای پیرامونی و ارتباط با بیرون به میانجی صفحه نما، محدودیتهای زیادی به فضای سکونت تحمیل میکند. بازنگری در پلان و مقطع این ساختار شیوهای خواهد بود که ظرفیتهای بیشتری را بهمنظور نزدیک شدن به کیفیتهای زیستی ذکر شده بهوجود آورد.
از سوی دیگر به آپارتمان، در ارتباط با شهر و همسایگی نگاه کردیم. این ارتباط در حوزههای منظر و جداره شهری، و در موضوعاتی مانند دانه بندی، خط آسمان، وجهی نمایه ای( آیکونیک) و چشم انداز میان شهر و آپارتمان برقرار است.
موضع گیری در هر یک از این لایهها در راستای پاسخ به سوال آغازین، فرآیند طراحی را در پروژه شکل داد. در تعریف پروژه، تعیین سطح اشغال 42 درصدی در محدوده 60%+2 متری شمال زمین، از یک سو و تفاوت تعداد طبقات نسبت به بافت همسایگی بلافصل پروژه موضوعات اصلی بودند. برنامه تعیین شده برای پروژه شامل 10 طبقه مسکونی بالای همکف و چهار طبقه زیرزمین با کاربریهای متنوعی بود. جانمایی پارکینگ در زیرزمینهای سه و چهار چالش جدی در تأمین دسترسی و طراحی رمپها به حساب میآمد.
در فرآیند طراحی، ابتدا توده گذاری و ساماندهی فضای خالی در محدوده ساخت را، به شکلهای مختلف مورد بررسی قرار دادیم. توجه به خط آسمان و تراز همسایگان شرقی و غربی توده گذاری پروژه را به دو بخش در ارتفاع تقسیم کرد. بخش زیرین که در ارتباط بصری و فیزیکی مستقیم با گذر و مقیاس پیاده بود، توده پایین را در امتداد همسایهها به عنوان بخشی از جداره شهری قرار داد و بخش فوقانی که حاوی ظرفیتهایی از کیفیت نور و منظر مطلوب تر بود، توده بالا را با وجه آیکونیک و نمایهای پروژه در دورنمای شهری را تعریف کرد.در پایین، توده گذاری در قطر جنوب شرقی به شمال غربی سایت، فضای خالی را در جنوب غرب و شمال شرق ایجاد کرد.
ایجاد تخلخل و عمق در توده بخش جنوب غربی، علاوه بر دینامیک کردن جداره شهری، افزایش سطح و عمق نورگیری برای فضاهای داخلی را در پی داشت که همنشینی این توده متخلخل و فضای باز در برگرفته شده، امکانات گوناگونی را برای بازتعریف مرز درون و بیرون فراهم میکند. بخش دیگر در قسمت شمال شرقی، تأمین کننده نور برای فضاهای انتهایی بود.
در بالا نحوه تودهگذاری و ساماندهی فضای خالی را، به شیوه دیگری دنبال کردیم. پارک موجود در محدوده جنوب غربی سایت، علاوه بر دید و چشم انداز مناسب، موقعیت ویژهای برای دیده شدن پروژه از بزرگراه نیایش و محدودههای اطراف فراهم کرده بود. بر همین اساس، توده را به صورت متمرکز در بخش شرقی جانمایی کردیم و فضای خالی در قسمت غربی امکان نورگیری و دید را فراهم کرد.اقتضای این شکل از توده گذاری در هر بخش، دو شیوه برخورد با فضای سکونت در سازماندهی پلان و مقطع را در پی داشت.
بخش پایین بصورت پلکانی در پلان ساماندهی شد. واحدهای این طبقات( دوم تا ششم )را به صورت تک واحدی فلت و تیپ طراحی کردیم، در عین حال با طراحی تراسها در قسمت جنوب و شمال ویژگیهای متمایزی برای هر یک از طبقات ایجاد کردیم. تراسها به صورت ابجکتهای معلق، به توده اصلی الحاق شدند. این تراسها ضمن تنوع در تناسبات و نحوه اتصال به فضاهای اصلی، عرصههایی نیمه باز و نیمه محصور را برای این واحدها به وجود آورد. لبه پلکانی پلان در این طبقات ضمن حوزه بندی فضاهای داخلی، پیوستگی و انسجام فضایی را در پی داشت. جدارههای شفاف، سطح نورگیر بیشتر و ارتباط بصری فعال با فضای خالی و نفوذ چشم انداز شهر به عمق فضاهای داخلی از دستاوردهای این شکل از سازماندهی پلان بود.
در بخش بالا اما شیوه مواجههمان متفاوت بود. با ایجاد شکستگی و حذف بخشیهایی از اسلب سقفها، تلاش کردیم ساختار این بخش از پروژه را در مقطع مورد بازنگری قرار دهیم. مجموع چهار طبقه آخر را در قالب دو واحد دوپلکس تعریف کردیم. این تصمیم به ما امکان میداد این مداخله سکشنال را برای ایجاد سکانسهای جدید و بیشتری در یک واحد مسکونی( خانه ) به کار بگیریم. علاوه برآن با ایجاد ووید در میان طبقات هر واحد تلاش کردیم گونه دیگری از عرصه های بینابینی را به درون فضای سکونتی بکشیم. بر خلاف طبقات پایین که عرصههای نیمه باز و نیمه محصور، به فضاهای داخلی الحاق شدند، در این طبقات این عرصهها با روش کاستن از توده به میانه فضاهای داخلی نفوذ کردند.
چالش دیگر پروژه واحد مسکونی مورد درخواست در طبقه همکف بود. این موضوع در کنار تمایل به داشتن لابی با ارتفاع زیاد و محدودیت ارتفاع 45 متری تراز بام از تراز گذر، ما را به این تصمیم رساند، که طبقه اول را نیز در ترکیب با طبقه همکف تعریف کنیم. به این ترتیب، برای فضای لابی در قسمت ورودی ارتفاعی نزدیک به هفت متر تأمین شد. فضای کافه، بیزینس لانژ و مدیریت ساختمان در تراز طبقه اول با دید به لابی و ورودی اصلی جانمایی شد. فضای مسکونی طبقه همکف را نیز در قالب یک واحد دوپلکس تعریف کردیم. ایجاد ساختار و تناسبات فضایی متفاوت، ارتباط همزمان با فضای خالی شمالی و حیاط جنوبی ویژگیهایی بود که این واحد را به نسبت به سایر تیپها متمایز کرد. خدمات و فضاهای مشاع ساختمان طبق برنامه در زیرزمینهای اول و دوم جانمایی شده بود و زیرزمینهای سوم و چهارم به پارکینگ و تأسیسات اختصاص یافته بود.
با تعریف یک رمپ اسپیرال از تراز خیابان دسترسی سواره را به پارکینگ تأمین کردیم. رمپ را به گونهای طراحی کردیم که در تراز زیرزمین دوم عرصه بازی ایجاد کند تا حیاط از دست رفته را باز تعریف کنیم و به واسطه ووید مرکزی میان رمپ جریان هوا و نور جنوب را به این طبقات برسانیم. با جانمایی فضای بازی کودکان و بزرگسالان بصورت عرصهای آزاد در زیرزمین دوم در مجاورت با این عرصه نیمه باز امکان گسترش و نفوذ فعالیتهای این بخش به فضای باز را فراهم کردیم.
فضای استخر و فضاهای کارکردی مرتبط با آن در بخش شمالی زیرزمین دوم جانمایی شد. به واسطه ایجاد ووید در تراز بالاتر ارتفاعی نزدیک به هفت متر برای محوطه استخر تأمین کردیم و فضای ورزشی را در زیرزمین اول با اشراف به محوطه استخر، جانمایی، و با ایجاد یک پله داخلی این دو بخش را در قالب یک مجموعه عملکردی تعریف کردیم.
به منظور افزایش کیفیت فضایی در بخش شمالی، فضای خالی طبقات بالا تا تراز زیرزمین دوم امتداد یافت. تبدیل شدن آن به فضای سبز در مجاورت فضای استخر و ایجاد چشم انداز برای فضای ورزشی دستاوردهایی بودند که این تصمیم علاوه بر تأمین نور و تهویه طبیعی به همراه داشت.
تصمیم برای سازماندهی مناسب توده در زمین و نفوذ فضای خالی در سطح افقی و مابین طبقات، به چالش کشیدن مرزها با مداخله در پلان واحد های مسکونی، تغییر در گونه بندی مرسوم همنشینی طبقات در ترازهای ارتفاعی، تلاش برای بازتعریف فضاهای بینابینی و توجه به گوناگونی سکانسهای فضایی، ابزارهایی برای پیشبرد استراتژی کلان پروژه آوان است که سعی در پاسخ به سوال تحقق خانه در یک آپارتمان میان بافتی دارد.